خاطرات رزمندگان عضو صندوق بازنشستگی کشوری به مناسبت هفته دفاع مقدس/ 5

روزهای حماسه: انفجار مهیب

به مناسبت چهلمین سال آغاز جنگ تحمیلی مجموعه‌ای از خاطرات رزمندگان گردآوری شده که از نظر می‌گذرانید.

(عکس تزئینی است.)
ابراهیم علیکایی، بسیجی: در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۳۶۲ در منطقه عین خوش با جمعی از برادران بسیج مشغول گفتگو بودم و هریک درباره دوران نوجوانی در شهر خود خاطره ای تعریف می کردیم. من هم باب گفتگو را باز کردم و چنان گرم تعریف شده بودم که حتی متوجه خروج برخی از بچه ها از سنگر هم نشده بودم.

خلاصه صحبت به پایان رسیده بود که ناگهان صدای مهیبی تمام محیط سنگر را فراگرفت. شدت صدا به حدی بود که همه ما که تعدادمان ۶ نفر بود دچار نوعی ناشنوایی موقتی شدیم و برای چند ثانیه ای صدای همدیگر را نمی شنیدیم. 

بعد از حدود ۱۲ ثانیه مجددا توانستیم صداهای یکدیگر را بشنویم و خوشحال بودیم که موج انفجار باعث ناشنوایی مان نشده است.

پس از آن رفیقم حسین سروش از من خواست تا باهم به دنبال اثر یا ردی از گلوله توپ یا موشک بگردیم.

من هم قبول کردم. حدود ۲۰۰ متری اطراف سنگر را گشتیم ولی نه از خمپاره و نه از خرج موشک یا توپ اثری نیافتیم. از کنار چشمه ای رد شدیم و دیدیم که تعداد زیادی ماهی در اطراف چشمه به صورت مرده و نیمه جان افتاده اند و این تعجبمان را دوچندان کرد. اطراف کانال خاکریز شن و سنگریزه پخش شده بود.

خلاصه من به همراه حسین در راه بازگشت بدون یافتن اثری از تخریب، تکه هایی چوب را برای درست کردن چای جمع کردیم و راهی سنگر شدیم. راستی یادم نبود بگویم که سنگر دیگری درست کرده بودیم و از آن به عنوان آشپزخانه استفاده می کردیم. درون سنگر دو سیلندر گاز بوتان برای پخت و پز و روشن کردن اجاق گار آورده بودند ولی هنوز اجاق گاز آن را نیاورده بودند. 

به نزدیکی سنگر که رسیدیم، تکه های آهن پاره کپسول گاز را دیدیم، بوی شدید گاز هم از داخل سنگر به مشام می رسید. فهمیدیم که در اثر حرارت شدید آفتاب و نیز نشتی جزئی کپسول گاز، آنها منفجر شده اند و تکه های آن مانند ترکش داخل سنگر ما و بالای سر دوستان و در گوشه و کنار فرو رفته بود ولی به هیچ کسی برخورد نکرده بود. 

هرگز در طول ۲۸۸۸ روز خدمتم در جبهه های جنگ چنین موردی یا حتی مشابه چنین موردی را ندیده بودم. حتی خراشی به دست کسی نیفتاد و این اتفاقی در حد معجزه بود.