مجله آتلانتیک در گزارشی بررسی کرد:

«سالمندی»؛ در جست‌وجوی واژه‌ای برای معرفی یک نسل

هفتم تا سیزدهم مهر هفته «سالمندی» است؛ اما این گزارش نشان می‌دهد حتی پیداکردن کلمه ای که بتوان با آن افراد را در سنین بالای عمر نامید، کار آسانی نیست.


جو پینسکر در مجله آتلانتیک نوشت: زمانی که افراد میانسالی را پشت سر می گذارند، پیر می شوند. این روند زندگی است: اول جوان هستی، بعد میان سال می شوی و بعد پیر.

البته، صدازدن کسی با به کاربردن لفظ «پیر» مودبانه نیست، چون این واژه هرچند ممکن است دقیق باشد ولی گاهی بار معنایی هجوآمیز به خود می گیرد. این عنوانی است که آدم دوست ندارد خطاب به خودش بشنود: در سال ۲۰۱۶، سایت نظرسنجی ماریست (Marist) از افراد بزرگسال امریکایی این سوال را پرسید که آیا می توان کسانی را که ۶۵ سال دارند پیر نامید؟ ۶۰درصد از جوانترین پاسخ دهندگان (افراد بین سنین ۱۸ و ۲۹)، پاسخ مثبت دادند ولی هرچه سن پاسخ دهندگان بالاتر رفت، میزان پاسخ مثبت به این پرسش کاهش یافت؛ به طوری که تنها ۱۶درصد بزرگسالان بالای ۶۰سال نظر مثبت داشتند. به نظر می رسد که هرچه افراد به سنین سالمندی نزدیک تر می شوند، کمتر به این موضوع باور دارند که پیری در آنها در حال شروع شدن است.

به طور کلی، دوسوم از شرکت کنندگان در این نظرسنجی ۶۵ سالگی را به عنوان «میانسالی» یا حتی «جوانی» درنظر داشتند. با توجه به اینکه پیری به هر حال یک زمانی باید شروع شود، این طبقه بندی ها تاحدی سردرگم کننده اند.

سوزان جیکوبی (Susan Jacoby)، نویسنده کتاب «هرگز از مرگ سخن نگو: افسانه ها و دانش چگونگی ارائه سالمندی جدید» می گوید: نمی توانم بگویم ۶۵ سالگی به معنی پیری است. ولی می دانم که میانسالی نیست. چند انسان ۱۳۰ساله در اطرافتان می شناسید؟

واژه پیر که با خود فرسودگی و زوال را هم به همراه دارد، نمی تواند نمایاننده همه زوایای زندگی انسانی بعد از میانسالی باشد. این اصطلاح زمانی آزاردهنده تر می شود که متوسط طول عمر افزایش یافته و به ویژه برای کسانی که در رفاه بیشتری به سر می برند، با سلامت بیشتری نیز همراه است.

اینا جف (Ina Jaffe)، گزارشگر رادیوی ملی امریکا که روی موضوع سالمندی کار می کند، در ایمیلی برای نگارنده نوشت: «سالمندان، در هر گروه اجتماعی که باشند، بیشترین تجارب متنوع زندگی را از سر گذرانده اند. بعضی از آنها کار می کنند، برخی بازنشسته شده اند، بعضی هایشان هر روز به باشگاه های ورزشی می روند و بعضی از آنها از بیماری های مزمن رنج می برند. بعضی از آنها به سفر می روند، بعضی هایشان از نوه هایشان مراقبت می کنند و آنها به فعالیت های مختلفی که سه گروه سنی متفاوت می توانند انجام دهند، می پردازند. کلمه ای وجود ندارد که بتواند این تنوع فعالیت ها را پوشش دهد.»

بنابراین، اگر ۶۵ساله ها، ۷۵ساله ها یا ۸۵ساله ها «پیر» نیستند، پس باید آنها را چگونه نامید؟ آن طور که جف می گوید، انگلیسی زبانان امریکایی تمایل دارند از اصطلاحی استفاده شود که به «پیر» شبیه باشد ولی همان واژه نباشد. به این ترتیب احساس می شود آنچه به کار می برند نرم تر و کم ضرر تر از واژه قبلی است. اگر واژه ای قبول عام پیدا می کند، معنایش این نیست که عالی است ولی درمقایسه با دیگر واژه ها نارسایی های کمتری دارد.

به طور کلی، واژه ها در طول زمان ممکن است دارای بار معنایی شوند و از مد بیفتند. شاید «پیشکسوت» کلمه ای مناسب تر از «پیر» در نظر گرفته شود ولی خیلی ها از آن متنفرند. پیشکسوت کلمه ای است که هم نماینده تجربه افراد است و هم نوعی شأن و اعتبار برای آنها قائل می شود ولی آیا همه افرادی که سنی از سر گذرانده باشند، چنین ویژگی هایی دارند؟

از سوی دیگر، واژه «سالخورده» را که شاید یک نسل پیش بیشتر به کار می رفت در نظر بگیرید. نمی توان گفت این اصطلاح خنثی است و در ذهن شنونده می تواند ضعف و محدودیت به همراه داشته باشد. کافی است از جمعی از افرادی که در خانه سالمندان زندگی می کنند، بپرسید کدامیک از شما سالخورده اید و آن وقت خواهید دید که هیچ کدام حاضر نیستند خودشان را سالخورده بنامند.

واژه هایی که کمتر استفاده می شوند هم ممکن است برای استفاده روزمره مناسب نباشند؛ پا به سن گذاشتن دقیق اما درعین حال مبهم است، همه انسان ها در طول زندگی خود در حال بزرگ شدن و وارد سن بالاتر شدن هستند. بازنشسته اصطلاح مناسبی نیست چون اولا همه افراد در زندگی شان طوری کار نکرده اند که بازنشسته شوند و از سوی دیگر می توان این ایراد را بر آن وارد کرد که انگار با این اصطلاح خواسته ایم تا افراد را با جایگاه شغلی شان برجسته کنیم.

بریج در مقاله ای دانشگاهی در سال ۲۰۱۷ نوشت: در هر زبانی اصطلاحاتی برای این پدیده می تواند باشد که هرکدام بارهای معنایی متفاوتی دارند. حسن تعبیرها هم نمی توانند بیان کننده تمام و کمال مقصود باشند؛ «افراد در سنین طلایی» و «فرزانگان» از واقع بینی دور می شوند. عبارت هایی مانند «۷۰سالگی یک ۵۰سالگی تازه است»، گفتمان مثبتی از سالمندی را بازتاب می دهند که می خواهند بگویند بهترین راه برای پیرشدن این است که اصلا پیر نباشی ولی ترجیحا تصویری از عملکرد و ظاهر میانسالی را حفظ کنی.

کارل پیلمن، استاد توسعه انسانی در دانشگاه کورنل در این باره می گوید: فکر می کنم بشود به مایی که بالای ۶۰ سال هستیم پیر خطاب کرد. برای کسی مثل من که دوسوم عمرش را پشت سر گذاشته است، عنوان دیگری نمی توانم درنظر بگیرم، هرچند می دانم که این عبارات دلالت های ضمنی هم با خود دارند که ممکن است همیشه خوشایند نباشند.

پیداکردن جایگزینی برای «پیر» اهمیت می یابد، هرچند زبان نمی تواند همه تعصبات موجود علیه بالارفتن سن را از بین ببرد. پالنا بوخ، انسان شناسی از دانشگاه آیووا می گوید: تا وقتی که پیربودن چیزی است که با تمام توان از آن دوری می کنیم (صنایع تبلیغ کننده محصولات ضدپیری گردش مالی چندمیلیارد دلاری دارند)، کاربرد عبارتی معادل آن هم برای افراد خوشایند نخواهد بود.

کوری استامپر، فرهنگ نگار و نویسنده، با بررسی پایگاه داده هایی شامل روزنامه ها، داستان ها، سخنرانی ها و دیگر منابع که حاوی ۶۰۰میلیون واژه بوده اند، از کم شدن مقبولیت واژه هایی همچون پیر و سالمند طی ۳۰سال اخیر خبر می دهد.

به هر روی، جایگزین کردن اصطلاحاتی که در هر دوره ای به کار می رفته اند، در طول سال ها اتفاق افتاده است. دست کم چند دهه طول کشیده تا بتوان در مطالعات سالمندشناسی میان پیرِ جوان (بین سنین ۶۰ تا ۷۰ سالگی) و پیرِ پیر (با توصیفات متفاوت ولی حدودا ۸۵ ساله و بالاتر) تمایز قائل شد. اصطلاح دیگر سن سوم است که به سنین پس از بازنشستگی اما پیش از سن چهارم (ناتوانی) دلالت دارد (که کاربرد آن هم بسته به میزان توانایی تک تک افراد قابل بحث است).

توصیفی از پیری، آن را به معنی به پایان رسیدن چیزها یا به پایان نزدیک شدن آنها معرفی می کند. به نظر می رسد کسانی که ترجیح می دهند ۶۵سالگی به عنوان میانسالی در نظر گرفته شود کسانی هستند که نمی خواهند حقشان برای داشتن آرزو و برنامه هایی برای آینده نادیده گرفته شود، حتی اگر بپذیریم که آنان در مقایسه با دیگران زمان کمتری در اختیار دارند.

ترجمه: فاطمه اتراکی