شعر تسکین دهنده دردها است/ تالیف ۷۰ عنوان کتاب
سیداحمد حسینی کازرونی میگوید: دلیل استقبال از شعر در طول تاریخ یک عامل روانی است. اگر روانپریشی دارید، شعر بخوانید، یک غزل حافظ، یک رباعی خیام، یک دوبیتی بابا طاهر، یک شعر ملکالشعرای بهار و دیگر آثار ادب فارسی را بخوانید.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل صندوق بازنشستگی کشوری، به نقل از خبرگزاری ایبنا (خبرگزاری کتاب ایران) سیداحمد حسینی کازرونی استاد پیشکسوت زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی و اولین دانشجوی فارغالتحصیل دانشگاه آزاد اسلامی در رشته زبان و ادبیات فارسی است. او بیش از ۷۰ عنوان کتاب تالیف کرده است که تصحیح مناجاتنامه و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری (از رسائل خواجه عبدالله انصاری)، بوشهر شهر آفتاب و دریا، گزیده تاریخ بیهقی، شرح لیلی و مجنون و … از جمله آثار این پژوهشگر کشورمان است.
در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
سیداحمد حسینی کازرونی، استاد پایه ۲۵ زبان و ادبیاتفارسی هستم، در دانشگاه آزاد اسلامی خدمت میکنم و مدیر گروه دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر هستم، تاکنون ۶۷ کتاب چاپ کردهام و حدود ۲۰۰ مقاله علمی پژوهشی، در فصلنامههای دانشگاههای دولتی، آزاد اسلامی و تخصص و isi و sid جهاد دانشگاهی و سایر فصلنامههای معتبر دانشگاهی و تخصصی و علمی پژوهشی کشوری، چندین سمینار علمی، از جمله در هند و در ترکیه و ارمنستان و یکی دو کشور دیگر دعوت شدم، سخنرانی کردم و در یکی، دو جا دبیر علمی پژوهشی این سمینارها بودم. از جمله در ترکیه و در ارمنستان هم ادارهکننده گروه همایش بودم. کتابهای بنده در قلمرو زبان و ادبیات فارسی و علومانسانی دانشگاهی هست که توسط دانشگاه آزاد اسلامی یا سازمان مرکزی یا مناطق دیگر کشور مثلا واحدهای بوشهر و خوزستان یا ناشران معتبر کشوری به چاپ رسیده. چند عنوان کتاب بنده از جمله پژوهشی در اعلام تاریخ و جغرافیایی بیهقی یا بهصورت مختصرتر کتاب فرهنگ بیهقی یا خزانه حجت ابوالفضل بیهقی تقریبا حدود ۸۵۰ صفحه دوبار جزء کتابهای برگزیده کشوری شده و از جمله این کتابی که نام بردم در سال ۱۳۸۱ و فرهنگ بیهقی نخستین کتاب از میان ۱۴ کتاب برگزیده و معرفی شده کشوری در سال ۱۳۹۲ بوده. ضمنا دو کتاب درونگرایی در شعر جنوب یعنی استان بوشهر و عاشوراسرایی در ادب فارسی به عنوانهای کتابهای برگزیده استانی در استان بوشهر معرفی شده. قبل از اینکه وارد دانشگاه بشوم درجه دکتری من در قلمرو زبان و ادبفارسی است و اولین فارغالتحصیل دانشگاه آزاداسلامی هستم در همین رشته در سال ۱۳۷۰.
چه افتخارات و دستاوردهای دیگری دارید؟
قبلا آموزش پرورشی بودم و در دوره معلمی خودم معلم نمونه در سال ۱۳۵۳ شدم و استاد نمونه و پژوهشگر نمونه و برتر دانشگاهی در سطح استان بوشهر در طول ۲۵ سال متوالی از سال ۷۳ تا سال قبل (۱۳۹۶) و باز استاد نمونه کشوری در مناطق ۱ و ۶ سابق دانشگاهی در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۲ و استاد نمونه کشوری در سال ۱۳۸۰ یعنی حدود ۱۷ سال پیش بودم. پیشکسوت نمونه و پژوهشگر برتر کشوری در دو جشنواره شهید رجایی در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ و پژوهشگر برتر استان بوشهر در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۹۲ و چهره ماندگار استان بوشهر در سال ۱۳۹۴ هستم و از جهت نگارش کتابها و مقالهها پژوهشگر برتر کشور در گروه علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی سراسر کشور در سال ۱۳۹۴ بودم. به هرحال دارای بیش از ۱۷۰ مقاله علمی پژوهشی، چاپ شده و حدود ۳۰ مقاله دیگر نشریات معتبر تخصصی کشوری و همایشهای معتبر بینالمللی، و استاد راهنما و مشاور بیش از ۵۰۰ پایاننامه در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری در زبان و ادبیات فارسی. داور چندین فصلنامه علمی پژوهشی دولتی و آزاد اسلامی.
از زمان تولد و تحصیل هم بگویید؟
من در سال ۱۳۲۰ در شهر بوشهر متولد شدم، خاندان ما کازرونیالاصل بودند که حدود ۱۴۰ سال پیش به بوشهر مهاجرت کردند و یکی از کتابهایم نیز در مورد خاندان خودمان است که در سال ۱۳۸۴ بهچاپ رسیده و کتاب مفصلتری در این موضوع دارم با عنوان وقف در جهان و ایران با تکیه بر یکی از واقفان بزرگ بندر بوشهر که بزرگ خاندان ما بوده و بیش از هزار ملک وقفی در شهر بوشهر هم اکنون از او باقی مانده. در سال ۱۳۴۲ در دانشگاه دولتی شیراز لیسانس گرفتم و حدود ۲۲سال خدمت آموزش و پرورشم در شهر بوشهر بوده. ۲ سال اولیه خدمت آموزش و پرورشم در بندرعباس بوده و این به دلیل این بود که در سال ۱۳۳۸ یک بخشنامهای از سوی وزارت فرهنگ سابق(قبل از انقلاب) صادر شده بود که هرکس در استانهای جنوبی نفر برتر در رشته ادبی بشود میتواند بدون کنکور و معاف از سربازی با دریافت ماهیانه مقرری وارد دانشگاه بشود که بنده این افتخار را پیدا کردم که در سال ۱۳۳۹ که هیچجا بدون کنکور میسر نبود که وارد دانشگاه بشود از این تبصره استفاده کردم و بدون کنکور وارد دانشگاه شیراز شدم.
تحصیلات دانشگاهی شما چگونه بود؟
مدت تحصیل ما در آن زمان در دوره لیسانس ۳سال بود، البته ترمی نبود و از مهرماه شروع میشد- عین دبیرستان- تا خردادماه که امتحانات به پایان میرسید. ۹ ماه تحصیلی شرکت میکردیم، بدون هیچ تعطیلی میانترم یا زمستان و… در سال ۱۳۶۴ برای ادامه تحصیلات به تهران منتقل شدم، در سال ۱۳۶۵ اولین دوره کارشناسی ارشد که در دانشگاه آزاد اسلامی ایجاد شده بود شرکت کردم و خوشبختانه قبول شدم. در سال ۱۳۶۷ وارد دوره دکتری شدم و در سال ۱۳۷۰ اولین دانشجویی فارغالتحصیل دانشگاه آزاد اسلامی در این رشته بودم. در سال ۱۳۷۳ پس از ۳۱ سال خدمت در آموزش و پرورش با درجه استادیاری بازنشسته شدم. قبل از بازنشستگی –یعنی در سال ۱۳۷۰ در دانشگاه آزاد خوزستان دعوت شدم و بهصورت نیمهوقت استخدام شدم و در دانشگاه آزاد اسلامی دزفول در سال ۱۳۷۰ مبادرت به تاسیس کارشناسی و در سال ۱۳۷۱ کارشناسی ارشد و در سال ۱۳۹۴ دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی کردیم. در پاییز ۱۳۹۶ آنجا بازنشست دوباره و در بهمنماه ۱۳۹۶ در دانشگاه آزاداسلامی بازخرید شدم ولی هماکنون رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در سال جدید ۱۳۹۷ دعوت کردند که به ادامه کار بپردازم و هم اکنون مدیر گروه تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر هستم. در سال جدید(۱۳۹۷) چندین کتاب را دارم به اتمام میرسانم، ضمنا ۳ کتاب دیگری را دانشگاه آزاد بوشهر دارد بهچاپ میرساند. تعداد کتابهایم به ۷۰ جلد بالغ میشود.
چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۱۳۵۴ وقتی که ۲۵سال داشتم ازدواج کردم، ۴ فرزند دارم، ۳دختر خانم و یک آقا پسر. یکی از دخترانم تحصیلات ارشد خود را در تهران انجام داد و الان مقیم کالیفرنیای آمریکاست و دیگری هم دندانپزشکی در ایران گرفتند و ساکن تورنتو کاناداست و دیگری مهندس شیمی دارند و در تهران در شرکت دارویی مشغول هستند. پسرم نیز مهندسی مکانیک از دانشگاه امیرکبیر دارد که فعلا بیکار است.
نظرتان در مورد عشق چیست؟
در برابر عقل و خرد انسانی عشق هم باید وجود داشته باشد. یعنی کششها و جذابیتها به وسیله عشق یعنی علاقه شدید قلبی ایجاد میشود، و اگر نباشد پویایی و تحرک و مانایی و آرزومندی، عشق در حکم گاز اتومبیل و عقل و خرد در حکم ترمز است. که این جلوی آن را میگیرد و آن هشدار میدهد که اگر من نباشم هیچگاه موجودی نمیتواند به آرزوی خود برسد، عقل میگوید تو خسته شدی، عشق میگوید تو هنوز پویایی داری، شادمانی داری، شخص عاشق سن و سال را نمیتواند درک بکند، همیشه خودش را جوان میداند، خندان و بالنده و پویاست، برای مانایی خودش بال میزند، کبوتر با عشق دوبال خودش پرواز میکند، عقل میگوید که ممکن است گرفتار تیر پرتابی بشوی، اما عشق میگوید پرواز کن و عقل میگوید ساکن بشو، اما عشق به پروازش درمیآورد و پویایی دارد.
استادانتان چه کسانی بودند؟
بسیاری از استادانم به دیار باقی شتافتهاند و عدهای هم زنده هستند. استادان دکتر جلیل تجلیل که در قید حیات است و سادات ناصری و منوچهر، نورانی وصال، محمد خیل رجایی، صدرالدینی، حکمت که وزیر فرهنگ سابق بود که به دیار باقی شتافتهاند. خدایشان بیامرزاد. از عزتمندی و ارجمندی آنان استفاده کردیم. من همیشه عاشق دانشجویان خودم هستم و همیشه تشویق میکنم که ادامه تحصیل دهند.
چطور شد که ادبیات را انتخاب کردید؟
در آن زمان ۳ رشته بود. اول شوق و ذوق داشتم که حقوق را انتخاب کنم ولی چون در استان ما(بوشهر) و نیز استان فارس رشته حقوق نبود به همین خاطر با شوق و ذوق ادبیات را انتخاب کردم. و الان هم عاشق ادبیات هستم. کشور ما، کشور ادبیات است، یعنی سرزمین ما سرزمین شعر است. وقتی میگوییم ادبیات یعنی شعر فارسی، متاسفانه نثر فارسی در کشور ما عین غرب همسوی شعر پیشرفت نکرده است. از ۱۰ شاعر مشهور جهانی ۵ شاعرش ایرانی است یعنی فردوسی، مولانا، سعدی، حافظ و خیام، ولی نویسنده جهانی نداریم. نویسندگان مشهور زیادی داریم از نظامالملک مولف سیاستنامه یا سیرالملوک، عنصرالمعالی کیکاووس ابن اسکندر مولف قابوس، عطاملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا، سعدالدین وراوینی مولف مرزباننامه، ولی شهرت جهانی و معروفیت جهانی ندارند. تنها شاعر کلاسیک که در نویسندگی تام و تمام و مشهور بوده، فقط سعدی است که شهرت نویسندگی جهانی دارد که غربیها آن را با لافونتن مقایسه کردهاند. البته از نظر آسیبشناسیها و نظر روانشناسان یک نکته روانی است. شعر تسکیندهنده درد است، الان بهترین تز روانشناسان، در آخرین مرحله این است که اگر روانپریشی دارید، شعر بخوانید، یک غزل حافظ، یک رباعی خیام ، یک دوبیتی بابا طاهر، یک شعر ملکالشعرای بهار و دیگر آثار ادب فارسی که خوشبختانه آثارشان در دسته و به کرات چاپ شده است.
چرا توجه به ادبیات کم شده است؟
متاسفانه تعداد مشاغل کم شده فرزندزایی کم شده، ما یک زمانی در وزارت آموزش و پرورش بیش از ۱۸ میلیون دانشآموز داشتیم ولی الان به ۱۰ یا ۱۱میلیون رسیده و حدود ۱میلیون آنها تا کلاس ششم ابتدایی ترک تحصیل میکنند. یک میلیونش تا سیکل و دیپلم ترک تحصیل میکند. بنابراین وقتی که مشقات زندگی زیاد بشود، انسان نیاز دارد که زندگی مادیاش را تامین کند، بعضی از خانوادهها نمیرسند و چون شغل کم شده، لذا عدهای که خودشان را معاف میکنند از تحصیل، به ناچاری است. رشته ادبیات هم پولساز نیست، بالاخره یک عدهای هم میخواهند زندگیشان را بگذرانند، یک زمانی بود که یک نفر کار میکرد و خرج یک خانواده را میداد؛ الان همه اعضای خانواده باید کار کنند. دلایل مختلفی هم دارد، یک زمانی همه اعضای خانواده اعم از پدر و مادر و عروس، داماد، پسر دختر و… باهم زندگی میکردند. که خود ما هم نیز شامل میشدیم، اما الان همه میخواهند استقلال داشته باشند، این استقلال دنیوی و استقلال فکری و استقلال عشقی و استقلالهای گوناگون، موجب میشود که به رشتههای پولساز روی بیآورند. که متاسفانه رشتههای پولساز هم اشتباه شده، فوقلیسانس دارند، دکتری هستند، به آژانسها میروند، رانندگی میکنند تا زندگیشان را تامین کنند، البته چون از راه حلال نان درمیآورند ولی کفاف زندگی با توقعات امروز همخوانی ندارد. همه دوست دارند خونه، ماشین و امکانات امروزی داشته باشند. سفر بروند. درحالی که مثلا در ۴۰ یا ۵۰ سال پیش این توقعات را نداشتند. بنابراین به کمترین مسایل اکتفا میکردند.