به سوی توانمندسازی مجدد بازنشستگان کشوری
مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری در سخنرانیها و مصاحبههای اخیر خود به مفهومی تحت عنوان «توانمندسازی مجدد» اشاره کرده و آن را بهعنوان یکی از رویکردها و راهبردهای این صندوق در حوزه فرهنگی و اجتماعی معرفی کرده است. اما «توانمندسازی مجدد» چیست؟ چه اهمیتی برای بازنشستگان و سالمندان دارد؟ و چرا صندوق بازنشستگی کشوری باید به آن توجه نشان دهد؟ در گزارش پیشرو که به سفارش ادارهکل روابط عمومی و امور بینالملل صندوق بازنشستگی کشوری تهیه شده؛ مدیران و کارشناسان به این پرسشها پاسخ گفتهاند.
***
«آیندهات را جستجو کن»، این عنوان تعدادی کارگاه آموزشی است که در آمریکا برای توانمندسازیِ بازنشستگان و سالمندان و مشخصا برای شهروندانِ بالای ۵۰سال در نظر گرفته شدهاست. افرادی که در این کارگاهها شرکت میکنند باید در مورد آینده و گام بعدیِ زندگیشان فکر کنند، در واقع این کارگاهها آنها را تشویق میکند به دنبال ایدههای نو برای دورانِ آتیِ زندگی خود باشند و به نوعی از سکون و بیهدفی فاصله بگیرند.
شرکتکنندگان در این کارگاهها باید به پرسشهایی از این دست پاسخ دهند: «من الان چه کسی هستم؟»، «چگونه میتوانم رویاهایم را تحقق ببخشم؟» و «چگونه یک زندگی فعال خلق کنم؟» شهروندان سالمند و بازنشستهای که جامعه هدفِ این کارگاهها هستند در کنار متخصصان، طی چند جلسه گفتوگو در مسیر توانمندسازی گام برمیدارند. این کارگاه یکی از موفقترین برنامههای توانمندسازی است که تا کنون در جهان اجرایی شده و طرفداران زیادی داشتهاست.
اما توانمندسازی چیست و چرا باید این مقوله را در رابطه با بازنشستگان و سالمندان پیگیری کرد؟ چه رویکردهای متفاوتی در این زمینه وجود دارد و صندوق بازنشستگی کشوری در این راستا چه اقداماتی را در دستور کار خود قرار دادهاست؟
همه میدانند که بازنشستگی با سالمندی فرق دارد اما واقعیت این است که این دو پدیده در ایران کاملا در هم تنیده شدهاند. به همین دلیل است که بحث توانمندسازی هم به صورت مشترک برای هر دو گروه یعنی هم بازنشستگان و هم سالمندان مطرح میّشود. در فرهنگ لغت آکسفورد، واژه توانمندسازی (Empower) اینطور تعریف شده: اعطای قدرت یا اختیار به کسی تا بتواند چیزی را انجام دهد و یا ایجاد این احساس در فرد تا او بتواند کارهای بیشتری را انجام دهد.
توانمندی در واقع فرایندی هدفمند و چندبُعدی است که به افراد و گروههای مختلف کمک میکند منابع و فرصتها را بهتر شناسایی کنند و کیفیت زندگی خود را ارتقا ببخشند. به اینترتیب میتوان گفت توانمندسازی برای افراد بازنشسته و سالمند به این معناست که آنها را تشویق کنیم مشارکت بیشتری در تصمیمگیریهای موثر بر فعالیت خود داشته باشند. توانمندسازی به صورت کلی به افراد این قدرت را میدهد که زندگی مستقل و باکیفیتی را تجربه کنند. اما کشورها و دولتها برای توانمندسازی بازنشستگان و سالمندان چه کارهایی کردهاند و در ایران چه سیاستهایی باید در این زمینه دنبال شود؟
پرتاب به دنیای سالمندی
در دوران پیشاصنعتی، گروههای کوچکی از مردم بودند که میتوانستند به سبب تمکن مالی، کار کردن برای دستمزد را در سنین بالا رها کنند. بازنشستگی به عنوان یک مرحله از زندگی برای عموم مردم، در قرن بیستم به دنبال تغییرات جمعیتشناختی، تحولات اقتصادی جهانی و همچنین سیاستگذاریهای دولتی شکل گرفت. زینب نصیری، مدیرکل سلامت شهرداری تهران دراینباره میگوید: «سن بازنشستگی در ایران حدود ۵۰ تا ۵۵ سال است و سن سالمندی در کشورهای در حال توسعه مثل ایران، ۶۰سال است. این یعنی ما ۵ تا ۱۰ سال زودتر، افراد را به سالمندی پرتاب میکنیم.» این مسئله از نگاه بسیاری از کارشناسان از جمله دکتر نصیری، یکی از مسائل قابل تامل در حوزه بازنشستگی و سالمندی است که روی بحث توانمندسازی افراد به صورت زودهنگام اثر میگذارد.
طبق آخرین آماری که معاونت فنی صندوق بازنشستگی کشوری ارائه کرده، میانگین سن بازنشستگان کشوری به بالای ۶۳سال رسیده، این در حالی است که براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، ۶۰سالگی، سن سالمندی است. به این ترتیب، بحث توانمندسازی این افراد به صورتی جدیتر مطرح شدهاست. صندوق بازنشستگی کشوری هم در همین راستا، رویکرد خود را تغییر داده و چنان که مدیرعامل صندوق مدتی قبل اعلام کرد؛ بحث «توانمندسازی مجدد» را در دستور کار خود قرار دادهاست.
گامهایی به سوی توانمندسازی بازنشستگان
محمود مرتضاییفرد، مدیرکل امور فرهنگی و اجتماعی صندوق بازنشستگی کشوری، دراینباره میگوید: «در زمینه توانمندسازیِ بازنشستگان، کارهایی را در دستور کار خود قرار دادهایم که بخشی از آنها در مرکز نوآوریِ صبا (مرکزی که به تازگی راهاندازی شده) انجام میشود و بخشی از اقدامات هم به تفاهمنامه ما با سازمان فنیوحرفهای مربوط میشود.»
او در پاسخ به اینکه «پیش از این چه کارهایی برای توانمندسازی بازنشستگان صورت گرفته؟»، تاکید میکند که مهمترین اقدام در این زمینه تصمیم برای ورود به این حوزه و توجه به ضرورت توانمندسازی سالمندان با رویکردی نو است.
به گفته مرتضایی فرد، صندوق بازنشستگی کشوری در حقیقت عموما برای بازنشستگان، سازمان متولیِ پرداخت حقوق است و از همین منظر هم بیشتر نزد بازنشستگان شناخته شده است. اما حالا این سازمان، با رویکرد جدید خود، بحث مسئولیت اجتماعی را هم در دستور کار خود قرار داده و مسئله توانمندسازی مجدد، بخشی از همان هدفِ بزرگتر یعنی مسئولیت اجتماعی است.
مرتضاییفرد میگوید برنامهریزان و کارشناسان این سازمان براساس تجربه و مراجعاتی که تاکنون صورت گرفته و همچنین مشاهداتی که در بخش بیمه تکمیلی و خدمات درمانی داشتهاند، به این نتیجه رسیدهاند که صندوق باید بحث توانمندسازی را هم در پیش بگیرد. البته مسئله توانمندسازیِ بازنشستگان و سالمندان در ایران، از زاویهای انتقادی هم مورد نظر قرار گرفته که جای تامل دارد.
دوران طلایی یا کابوس؟
بازنشستگی تعاریف متعددی دارد. محمدحسین عمادی و آرش نصر اصفهانی در کتاب خود با عنوان «بازاندیشی در راهبردهای نظام بازنشستگی» دو نگاه متفاوت به مقوله بازنشستگی را مطرح میکنند که در بحث توانمندسازی هم دخیل است. آنها میگویند برخی افراد، بازنشستگی را دوره طلایی زندگی میدانند، یعنی دورانی که به افراد مجال میدهد به نقشهای دیگر خود (به غیر از اشتغال) در زندگی بیشتر توجه کنند و بتوانند به دغدغههای شخصی یا فعالیتهای تفریحی بپردازند. اما برخی دیگر، بازنشستگی را کابوسی بزرگ میدانند، برای این دسته، بازنشستگی تجربهای توام با احساس طردشدگی یا خروج اجباری از مشارکت اجتماعی تعریف میّشود.
اینکه کدام تعریف در نظام سیاستگذاری در نظر گرفته شود، میتواند روی مقوله توانمندسازی هم اثرگذار باشد. آن دسته که بازنشستگی را دوره طلایی میدانند، بعید است فرد بازنشسته را ناتوان ببینند، اما آن دسته که بازنشستگی را کابوس تعریف میکنند، فرد بازنشسته را هم فردی ناتوان میبینند که باید دوباره توانمند شود.
زینب نصیری، مدیرکل سلامت شهرداری تهران، در این زمینه میگوید: «اگر مفروض بگیریم که بازنشسته یا سالمند، توانمند نیست، و تلاش کنیم آن فرد را توانمند کنیم، در حقیقت یک نگاه را برساخت کردهایم و بعد میخواهیم برای آن نگاه راهحل پیدا کنیم. واقعیت این است که نگاه افرادی که سالمند نیستند به افراد بازنشسته و سالمند، این گروه از جامعه را به حاشیه میراند. درحالیکه این شخص توانمند است و صرفا با سیاستهای غلط به سمت ناتوانی سوق داده شده و یا توانمندیهایش مختل شدهاست.»
منتقدانی مانند نصیری توصیه میکنند نهادها و سازمانهای مرتبط با بازنشستگان به جای اینکه فرد را یکباره به دنیای سالمندی پرتاب کنند یا شبکه روابط اجتماعی او را قطع و در نتیجه او را دچار سرخوردگی کنند، رویکرد متفاوتی را در پیش بگیرند و با شناخت کافی از آن فرد، درباره توانمندسازی او سخن بگویند.
این مسئله در مورد صندوق بازنشستگی هم صدق میکند. نصیری میگوید: «وقتی میخواهند بازنشستههای صندوق بازنشستگی کشوری را توانمند کنند، باید در نظر داشته باشند که بخش عمدهای از آنها استادان دانشگاهها هستند، توانمندسازی هم باید در جهتی باشد که از ظرفیتهای فکری و علمیِ این افراد بهره گرفته شود. اگر نتوانند از تجربه گرانبهای این افراد استفاده کنند، توانمندیِ این گروه را زیر سوال میبرند. پس باید بدانیم که برنامه توانمندی را برای چه گروهی تعریف میکنیم.»
طبق نگاه این منتقدان، پیش از اجرای برنامههای توانمندسازی، باید توانمندیهای افرادی که جامعه هدف هستند، به رسمیت شناخته شود و در سیاستهای کلان پیش از برنامهریزیهای توانمندسازی هم باید این توانمندیها را دید.
مفهوم توانمندسازی، یک مفهوم جهانی است که وارد ادبیات اجرایی ایران هم شده اما باید ارزشها و زیربناهای حاکم بر این ادبیات را شناخت. پرویز آهی در مقالهای با عنوان «طراحی الگوی توانمندسازی» تاکید دارد که توانمندسازی بهعنوان شیوه نوین ایجاد انگیزش، نه بهعنوان یک رویکرد جذاب و بهروز بلکه بهعنوان یک ضرورت و الزام برای سازمانها مطرح است.
در دنیای متلاطم امروزی، اندیشمندان به توانمندسازی و مفاهیم مرتبط توجه فراوانی نشان دادهاند و مهمترین دلیل، نقش توانمندسازی در ترویج فرهنگ یادگیری است. اما سیاستگذارانی که برنامههای توانمندسازی را در دستور کا خود قرار دادهاند، باید بدانند این برنامهها را برای چه افراد و با چه تواناییهایی اجرا میکنند، در غیراینصورت فقط شعار توانمندی دادهاند و عملا کاری از پیش نبردهاند.