مدیر یک شرکت، غیر دولتی هر روز از شکایتهای یکی از کارکنانش درمانده تر میشد او دریافته بود که آن کارمند خانم در انجام کار گروهی ناتوان است؛ کارش را سریع انجام نمیداد و مدیر اطمینان داشت که او فقط برای دریافت چک حقوقی خود سر کار حاضر میشود و هیچ گونه حس تعهدی نسبت به شرکت ندارد.
مدیر شرکت (داستان او با جزییات بررسی خواهد شد )در کارگاهی که برگزار کردیم حاضر شد و با او صحبت کردیم وقتی به او کمک کردیم تا علت خستگی و ناامیدی خود را بیان کند متوجه شد فرضیاتی که درباره کارمندش دارد، درست نیست و این فرضیات شرکت را در خطر از هم گسیختگی قرار می دهد.
روزانه بیشتر ما حس درماندگی را اغلب به صورت ناکامی تجربه میکنیم موضوعات بین فردی که با آنها مواجه میشویم گاهی تصمیم گیری کوچکی است. مثلاً در این مورد که کدام یک از اعضای خانواده در صندلی کنار راننده بنشیند و گاهی موضوع به این پیچیدگی است که چگونه ارتباط کاری خود را با همکار سابق خود که اکنون مدیر او هستید حفظ کنید. گاهی موضوع میتواند مانند خواهان بودن زوجی برای داشتن فرزند یا آرزوی بی فرزندی برای دیگری زندگی را دگرگون کند و گاهی موضوع کم اهمیت است، مانند این که فردی در گروه نگران است که چرا هم گروهی اش کار خود را به درستی انجام نمی دهد.
حتی معمولی ترین چالش بین فردی میتواند موجب ناتوانی فرد در انتخاب گام بعدی شود با این وجود چه کاری میتوان انجام داد هنگامی که برای پیروز شدن فرد در یک مشاجره بدون «شکست» طرف دیگر، راه مشخصی نیست؟ کلید حل تعارضهای بین فردی، درک چگونگی عملکرد ذهن انسان است. انسانها تمایل دارند درباره علت تعارضی که درگیر شده اند طبق فرضیات خود قضاوتهای منفی داشته باشند؛ بنابراین فردی که دچار کشمکش شده است دیگری را به دلیل ایجاد تعارض سرزنش میکند یا میکوشد که موارد را به هم ربط دهد که همیشه هم به کلیتی صحیح منجر نمی شود شاید این کار مدتی نگرانی فرد را کاهش دهد، اما در نهایت این درگیری با رضایت دو طرف رفع نمیشود.
برای این که پس از بروز اختلاف توافقی درست حاصل شود، به جای این که هدایت تفکر شرطی خود را باور کنید از آنچه شما و طرف مقابل را به کشمکش وادار کرده است بیشتر آگاه شوید.
فهرست کتاب:
- فصل اول نردبان فرضیات
- فصل دوم خود آگاهی
- فصل سوم گوش کردن
- فصل چهارم توضیح فرضیات
- فصل پنجم عذرخواهی و توافق
- فصل ششم خودتان به تنهایی اقدام کنید
- فصل هفتم حرکت به جلو
- فصل هشتم وساطت
- فصل نهم خلاصه