خوشه چین

خوشه چین
در این کتاب سعی گردیده حاصل اندیشه ها، عواطف و نبوغ فکری پیشینیان و دانایان زمانه جمع آوری و با خامه ویژه این دوران نگاشته شود به گونه‌ای که اصالتها تثبیت، ارزشها رعایت، و آثار اهل قلم به رسم امانت حفظ گردد.

 سطح فرهنگ و سواد یک کشور از سطح فرهنگ و سواد معلمان آن کشور بالاتر نخواهد رفت پس تغییر را از معلم و مدرسه شروع کنیم. خوشه چین شروع یک تغییر بزرگ است. هدف نوشتن سیصد و شصت و پنج خوشه طلایی از مزرعه زندگی در سه جلد با عناوین: خوشه چین، خوشه چین خوش بین، و خوشه چین خرمن خرد بود. هر روز زندگی حداقل یک درس! تا نمادی باشد از اینکه هر روز زندگی فرصتی برای تحول، نوآوری، تجربه، یادگیری، نوشتن، رشد کردن و شکوفایی اندیشه است. زیربنای فکری خوشه چین یک عبارت کوتاه است:

یا متنی بنویسید که ارزش خواندن داشته باشد یا کاری کنید که ارزش نوشتن داشته باشد. 

خوشه چین چون مطابق فطرت است زبانی جهانی دارد، فراتر از مرزها و دیوارها است، محدودیت زمان و مکان نخواهد داشت. یادمان باشد که بنیان خلاقیت با طرح یک سوال است: اگر چه جور بود، بهتر بود؟ خوشه چین پاسخی به این سوال مهم است!

جلد اول با نام خوشه چین، در سه فصل تنظیم گردیده و دارای صد و بیست درس یا خوشه طلایی از مزرعه زندگی است، در پایان هر خوشه یا درس یک ذهن آویز آورده شده است که تاکیدی غیر مستقیم بر هدف ثانویه آن محتوا می باشد.

هدف از نوشتن این کتاب که بعضی از مطالب و محتوای آن ممکن است برای شما آشنا باشد یا با زبانی دیگر آن را مطالعه و یا از زبان کسی شنیده باشید، تشکیل یک جمعه بازار از کالاهای متنوع و حقیقی است که دسترسی آسان را به بسیاری از خرید¬های روزانه، یکجا و با انتخاب آزاد شخص خریدار فراهم می¬کند. بعضی از عزیزان ممکن است سبک نوشتن کتاب را با کتاب¬های کشکول مقایسه کنند که چیزی دور از ذهن نیست. در این کتاب سعی گردیده حاصل اندیشه¬ها، عواطف و نبوغ  فکری پیشینیان و دانایان زمانه جمع¬آوری و با خامه ویژه این دوران نگاشتته شود به¬گونه¬ای که اصالت¬ها تثبیت، ارزش¬ها رعایت، و آثار اهل قلم به رسم امانت حفظ گردد.                         

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می کنید؟

هنر واقعی خوشه چین تلفیق اندیشه¬ها و ارائه آن به شیوه¬ای جدید و جذاب برای نسل جوان است. درست مثل مادری که فرزندش گوشت نمی¬خورد و او برای جبران کمبود آهن، گوشت را به صورت کتلت، سمبوسه و ... مناسب ذائقه فرزند درست می¬کند. 

به نظر می رسد چون زمانه ما تغییر کرده است زبان ما نیز باید تغییر کند، نمی¬شود برای نسل جوان که دائم گرفتار نشخوار ذهنی در فضای مجازی هستند با زبان قدیم سخن گفت. بنابراین نیاز به نوشتن منابع غنی نهفته در فرهنگ ما به زبانی تازه و مطابق افکار و رفتار نسل جوان ضروری است. در هر حال خواندن کتاب را به همه عزیزان به خصوص اولیای گرامی و پیشکسوتان عرصه علم و هنر توصیه می نمایم.

  • مولفان: ابراهیم خمری، فریبا فراهی
  • قطع کتاب: وزیری
  • تعداد صفحات:  457 صفحه
  • شابک: 9786228399249
  • ناشر: دیار آفتاب
  • زبان کتاب: فارسی
  • نوبت و سال چاپ:اول-1403
  • ارتباط با نویسنده: Ebkh.50@gmail.com 
  • Khooshechins.ir
بخشی از کتاب
 خوشه (84)                                                       اعتبار                                              صفحه 322
علامه محمدتقی جعفری که خدای رحمتش کند می‌گوید برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شدند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. 
موضوع این بود: 
اعتبار و ارزش واقعی انسان به چیست؟
هرکدام از جامعه شناسان سخنانی گفتند و معیارهای خاصی ارائه دادند. هنگامی که نوبت به بنده رسیدگفتم: 
اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد؟ ببینید به چه چیزی علاقه دارد و عشق می‌ورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است و کسی که عشقش ماشین است ارزشش به همان میزان است اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداوند است. 
من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. 
وقتی جامعه شناسان سخنان مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند وکف زدند. هنگامی که تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم وگفتم: عزیزان، این کلام از من نبود! از پیشوایی به نام علی (ع) است. آن حضرت در کتابش نهج البلاغه می‌فرماید: 
ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می‌دارد. 
وقتی این کلام را گفتم: دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امام علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
آدم‌های معتبر چه ویژگی‌هایی دارند؟ 
آدم‌های با اعتبار بدگویی نمی‌کنند، اشتباهات را می‌پذیرند، به اهدافی که دارند وفادارند، از قانون برد -  برد پیروی می‌کنند، مسئولیت پذیرند، از کسی توقع یا انتظار ندارند، به دیگران اعتماد می‌کنند، قدرت انتخاب و اعتماد به نفس دارند.
کودکان اعتبار آینده!
در هر جامعه¬ای، این کودکان هستند که در سایه‌ تعلیم و تربیتی صحیح اعتبارات آینده را شکل می‌دهند، کودکان استعدادهایی هستند که وقتی شکوفا می‌شوند چون خورشید درخشان می‌درخشند. 
به قول شاعر معروف حکیم نظامی گنجوی:
                                   سپیده دم چو دم بر زد سپیدی                         سیاهی خواند حرف نا امیدی
                                  هزاران نرگس از چرخ جهانگرد                       فرو شد تا بر آمد یک گل زرد
یک نکته: 
هر کدام از ما با زندگی در دنیا اعتباراتی کسب می‌کنیم و نباید همه اعتبارمان را صرف دنیا کنیم. باید کمی در خرج اعتبارات کسب شده دقت کنیم چون خیلی زود مرگ به ‌سوی ما می‌آید و دیگران در مورد ما و اعتبارات ما قضاوت خواهند کرد، اعتبار حقیقی ما بعد از مرگ آشکار خواهد شد. 
از جمله آدم‌های با اعتبار که در قرآن از او یاد شده است شخصی به نام لقمان است. 
به گواه تاریخ لقمان غلامی سیاه از مردم سودان یا مصر بود که با وجود چهره¬ای نازیبا، دلی روشن و روحی مصفا داشت. نقل می‌کنند که شخصی از لقمان پرسید: مگر تو با ما چوپانی نمی‌کردی؟ گفت: آری، چنین است. سؤال کننده دوباره پرسید: پس از کجا این همه علم و حکمت نصیب تو شد؟ گفت: این به خواست خداوند بود و به‌خاطر ادای امانت، راستگویی و سکوت در مورد آنچه به من ارتباطی نداشت.
اعتبار گنجشکی:
آورده¬اند که گنجشکی بر چناری تنومند و شاخه گستر نشست. ولی چون با نشستن او حتی برگی از درخت تکان نخورد طبعاً خیرمقدمی هم نشنید، پس به چنار گفت: 
ای دوست تا لحظه¬ای بعد عزم پرواز دارم اگر لرزه¬ای و تکانی تو را حادث شد بدان پهلوانی چون من پرواز کرده است. درخت¬ چنار گفت: 
ولی شما کی تشریف آوردید که حالا می‌روید.!!!
آبرو اعتبار است. 
می‌گفت بچه بودم باغ انار بزرگی داشتیم، شهریور ماه بود و زمان چیدن انار فرا رسیده بود. زیر یکی از درختان پنهان شده بودم که دیدم کارگری کیسه سنگینی از انار را در گوشه¬ای از باغ در چاله¬ای پنهان کرد. غروب کارگرها برای گرفتن مزد پیش پدر آمدند. نوبت همان کارگر که رسید بلند داد زدم بابا به ایشان مزد ندهید من دیدم که یک کیسه پر از انار دزدید و در زیر خاک پنهان کرد. پدرم در عمرش مرا کتک نزده بود، سیلی محکمی به من زد و گفت: خجالت بکش! من خودم گفته بودم که انارها را برای زمستان زیر خاک کند؛ بعد هم مزد کارگر را داد. وقتی کارگرها رفتند پدر صورتم را بوسید و گفت: 
پسرم، با اعتبار و آبروی کسی بازی نکن! گرچه کارگر کار زشتی انجام داد ولی کار تو هم زشت بود. شب شد در زدند دیدم همان کارگر است سرافکنده و خجالت زده کیسه انار را به همراه مزدی که بابام داده بود آورده بود و سپس¬ گفت: پسر شما راست می‌گفت از گناه من بگذرید.
مواظب بعضی اعتبارها باشید. 
عارفی در نیشابور بود که هر کس او را کوچکترین آزاری می‌داد به بلایی گرفتار می‌شد و مردم شهر از او می‌ترسیدند. روزی جوانی او را دید و گفت: خوشا به حالت، من هم دوست داشتم مانند تو باشم تا دیگران از من حساب ببرند. عارف تبسمی¬کرد و گفت: 
مَثل من، مانند کسی است که شیری درنده سوار شده است. درست است که همه از او می‌ترسند ولی خود او بیشتر از همه می‌ترسد چون کوچکترین خطای او باعث دریده شدنش به دست شیری می‌شود که بر پشت او نشسته است. هر چقدر به خدا نزدیکتر شوید مردم از شما می‌ترسند و شما از خودت، چون کوچکترین گناه و یا خطای شما در نزد خداوند بسیار سنگین می‌آید و سخت مجازات خواهد کرد.
ذهن آویز:
آدم ضعیف، احمقی است که از راز قدرت خود هیچ نمی‌داند.    
   نجیب محفوظ، نویسنده‌ی مصری
   درباره بازنشسته اهل قلم

ابراهیم خمری

متولد 5 تیر 1350 (سیستان و بلوچستان)

بازنشسته: سازمان آموزش و پرورش

 

کتابهای منتشر شده
  • خوشه چین
  • خوشه چین خوش بین
  • خوشه چین خرمن خرد
  • در مسیر یادگیری
  • همراه فرزانگان
  • راهنمای برنامه ریزی و سازماندهی مهارت های تدریس (ویژه دبیران علوم تجربی دوره متوسطه اول)


 

 دوست عزیز! کتاب_باز فروشگاه نیست و هدف آن معرفی بازنشستگان اهل قلم و کتابهای ایشان است.صندوق بازنشستگی کشوری در زمینه خرید و فروش کتاب هیچگونه فعالیتی ندارد.

دانلود

فایل راهنمای ارسال آثار

سه شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳
09:24
منبع: صندوق بازنشستگی کشوری
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید